سرنوشت متفاوت هدیه تهرانی و آنجلینا جولی

آنجلینا جولی ستاره 39 ساله سینمای آمریکا با دنیای بازیگری وداع کرد و به صف کارگردان‌های هالیوودی پیوست تا همچنان به عنوان یک سرمایه انسانی در صنعت سینمای آمریکا مورد بهره‌برداری قرار گیرد؛ اما چرا وضعیت مشابهی در سینمای ایران حاکم نیست و بسیاری از چهره‌ها به سادگی این عرصه را از دست می‌دهند؟

 آنجلینا جولی که چند سالی است علاقه خود را به کارگردانی و نیز فعالیت‌های بشردوستانه، به وضوح نشان داده است، اخیراً در گفت‌وگویی با نشریه De Jour گفت که قطعاً از بازیگری کنار خواهد رفت و بدین ترتیب خبرها درباره ترک این عرصه را تأیید کرد اما جولی در این زمینه بسیار محتاط عمل کرد و در واقع پس از آنکه پی برد می‌تواند به عنوان یک کارگردان نیز نقش مؤثری داشته باشد و این تضمین زمانی برای او حاصل شد که دومین فیلمش با نقدهای مثبتی همراه شد.

این ستاره 39 ساله آمریکایی که «سرزمین خون و عسل / In the Land of Blood and Honey» نخستین ساخته‌اش برای 69 جایزه فیلم غیرانگلیسی زبان گلدن گلوب رقیب «جدایی نادر از سیمین» اثر تحسین شده فرهادی بوده و البته نتوانست در این رقابت پیروز باشد، در دومین تجربه کارگردانی‌هاش، «شکست ناپذیر / Unbroken» توانست اثری خلق کند که مورد توجه منتقدین و از آن مهم‌تر، کمپانی‌های فیلمسازی قرار گیرد و 25 دسامبر امسال همزمان با عید کریسمس اکران شود.

جولی در حالی در مصاحبه اخیرش گفت: «من هیچ وقت دوست نداشته‌ام در مرکز توجه باشم و هیچ وقت طرفدار بازیگری نبوده‌ام. هیچ وقت فکرش را هم نمی‌کردم بتوانم کارگردانی کنم، اما قطعاً تمام تلاشم را می‌کنم تا کارگردانی حرفه من بشود.» که پیش‌تولید فیلم بعدی‌اش با عنوان «در کنار دریا / By The Sea» که ظاهراً قرار است علاوه بر خودش، بردپیت نیز در آن نقش‌آفرینی کند، آغاز شده و در واقع این ستاره سینمای آمریکا با اطمینان درباره آینده حضورش در سینما سخن می‌گوید.

در این میان هرچند تغییر چهره و فرم زندگی و حضورش در سطح عمومی این گمانه را تقویت کرده که او پا به عرصه سیاست نیز خواهد گذاشت اما مسلماً آنچه اکنون باعث شده تا این ستاره خوش‌چهره آمریکایی بتواند با اطمینان از این عرصه فاصله بگیرد و روی صندلی کارگردانی تکیه بدهد، فرصتی است که در اختیار او قرار داده شد تا بتواند تجربه فیلمسازی را در بالاترین سطح ممکن داشته باشد و پس از «سرزمین خون و عسل» نیز این امکان از او گرفته نشد تا نتیجه‌اش را بتوان در «شکست‌ناپذیر» مشاهده کرد.

«شکست‌ناپذیر» فیلمی برگرفته از کتاب «لارا هیلن براند» است و زندگی قهرمان جنگ «لویی زامپرینی» را با بازی جک اُکانل بازیگر انگلیسی به تصویر کشیده است. «زامپرینی» یک دانش‌آموز اهل لس‌آنجلس بود که در سال 1936 در المپیک برلین در رشته دو میدانی مقابل «جس اونز» قرار گرفت ولی پس از ناکامی به ارتش نیروی هوایی پیوست و همزمان با جنگ‌جهانی دوم (1943) هواپیمای او در اقیانوس آرام سقوط کرد.

او 47 روز بدون آب و غذا و گذر از خطراتی همچون حمله کوسه‌ها به یک جزیره ژاپنی می‌رسد و در آنجا دو سال زندان و تحمل شکنجه را تحمل می‌کند. «زامپرینی» 97 ساله که همسایه «جولی»‌ در تپه هالیوود بود و به تازگی درگذشت. همین مسأله باعث شد «جولی» از داستان زندگی او مطلع شود و این روایت را مقابل دوربین ببرد؛ روایتی که گفته می‌شود این ستاره سینما آمریکا توانسته یک اثر قابل توجه از دل آن خلق کند و به همین دلیل، یکی از بهترین زمان‌های اکران را به خود اختصاص داده است.

«جولی» به عنوان یکی از پول‌سازترین ستاره‌های هالیوود می‌توانست همچون بسیاری از ستاره‌های زن هالیوود با عبور از چهل سال، نقش‌آفرینی‌های انگشت شمار نصیبش شود یا اساساً در کستینگ فیلم‌های مهم جایی نداشته باشد اما پیش از آنکه چنین موقعیتی بیابد، هم خودش هوشمندانه عمل کرد و هم این امکان توسط کمپانی‌های بزرگ برایش فراهم شد تا عرصه تازه‌ای را تجربه کند و در نهایت کمپانی یونیورسال نیز از این ریسک متضرر نشد و حال فیلمی را دارد که نام کارگردانش به اندازه خود فیلم برای تماشاچی جذابیت دارد.

در ایران اما نمونه‌های مشابه فراوانی وجود داشته که می‌توانسته مورد بهره‌برداری قرار گیرد اما فضای نامتوازن سینمای ایران منجر به فرصت‌سوزی شده است. یکی از این امکان‌ها متوجه «هدیه تهرانی» بود؛ ستاره‌ای که روزگاری پولسازترین بازیگر زن سینمای کشورمان بود اما پس از یک سلسله حواشی که با نمایشگاه عکس «آبان‌گان» به اوج رسید، عملاً از فضای سینما فاصله گرفت و بازی‌اش در آخرین ساخته محسن امیریوسفی نیز دیده نشد تا فاصله گرفتنش از سینما بیش از پیش مشهود شود و در نهایت در «روز مبادا» حضور یابد.

شاید اگر هدیه تهرانی با تجربه متفاوتی که داشته، پیشنهاد فیلمسازی دریافت می‌کرد و البته خودش نیز به این حوزه گرایش نشان می‌داد، این سرمایه برای سینمای ایران بدین شکل حفظ می‌شد؛ اتفاقی که البته نمی‌توان تضمینی برای موفقیتش داشت اما به هر صورت یک ریسک بود، کما اینکه فیلمسازی «جولی» یک ریسک بود و این ریسک پیش از این برای دیگر بازیگران مطرح هالیوود نظیر «مارلون براندو» اتفاق افتاد و برخلاف تجربه «جولی» ناموفق بود اما سرمایه گذاران امریکایی به چنین ریسکی تن می‌دهند.

شاید نحیف بودن بخش خصوصی در سینمای ایران باعث شده بخش خصوصی به چنین ریسکی دست نزند و طبیعتاً نمی‌توان از بخش دولتی که توان حمایت جدی تولید چند فیلم جدی – در قیاس با فیلم‌های بزرگ اروپایی و آمریکایی – را در هر سال، در این زمینه متوقع بود. بنابراین ستاره‌های سینمای ایران نظیر هدیه تهرانی یا فرصت چنین ریسک‌هایی را نمی‌یابند یا اگر نظیر نیکی کریمی با سرمایه شخصی چنین ریسکی را تجربه کرد، باید فیلم را در پستو نگه داشت و دست آخر در گروه خاص به صورت محدود اکران کرد. از این منظر شاید بتوان گفت، سینمای ایران حداقل از یک منظر در رقابت با اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها پیشتاز است و آن هم سرمایه‌سوزی – بویژه از منظر اقتصادی – است.

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *