برچسب: قصه کودک

داستانک جالب شانه و بند ساعت

پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی می‌کردند. هنگام خواب، همسر پیرمرد از او خواست تا شانه‌ای برای او بخرد...

قصه کودکانه بزغاله‌ خوابالو

بزغاله کوچولو به همراه گله گوسفندان، برای گردش و چرا، راهی دشت و صحرا شد. چوپان مهربان می دانست که...

قصه کودکانه جالب و آموزنده

موشی می دانست که نباید در خانه توپ بازی کند اما او و برادر کوچکش موش موشی می خواستند بدانند...

داستانک مراقب چشمانت باش

جوانی به حکیمی گفت: «وقتی همسرم را انتخاب کردم، در نظرم طوری بود که گویا خداوند مانندش را در دنیا...

قصه کودکانه آش خوشمزه

بزبزک زنگوله پا، یک سبد بافت. آن را از سقف خانه آویزان کرد و به بزغاله هایش گفت: « اگر...