استاتوس عاشقانه سری نهم

استاتوس عاشقانه

استاتوس عاشقانه

خواهم آمد
سر هر دیوارمیخکی
خواهم کاشت
پای هر پنجره‌ای
شعری خواهم خواند
هر کلاغی را کاجی خواهم داد
آشتی خواهم داد
آشنا خواهم کرد
راه خواهم رفت
نور خواهم خورد
دوست خواهم داشت

سهراب سپهری

ذکر خیرت در دلم هست و کنارم نیستی
کاسه ای لبریزم و صبر و قرارم نیستی

همچو برگ از شاخسار چشم تو افتاده ام
در خزان می میرم ای فصل بهارم نیستی

روح غمگینم جهانی را مکدر می کند
غرق در اندوهم اما غم گسارم نیستی

نا مسلمان بودم و ایمان من مهر تو بود
دین و دل سوزاندی و گفتی نگارم نیستی

یوسف گمگشته ای در راه کنعانم چه سود
دل بریدی از من و چشم انتظارم نیستی

ای خیره به این خیره چه زیباست نگاهت !
جانم به لب آمد چه فریباست نگاهت !
شاید که سراب‌ست مگر میشود آخر
آیینه ترین حالت دریاست نگاهت !

مصلوب نگاهت شده ام مریم عاصی
انگار که از صلب مسیحاست نگاهت

تسلیم تمنا و هوادار غرور است
ای ناز ! چه افتاده و سرپاست نگاهت !

آهوچه ی ارباب ، به خاکی زده امروز
امروز غزلناز رعایاست نگاهت !

ای تاج به سر ، کوزه ی الماس ! گل‌اندام!
زیباست که زیباست که زیباست نگاهت

بگذار
هر چه می خواهند بگویند …
???
می خواهم
عاشقی کنم …

چه شد در من
نمیدانم …
???
فقط دیدم پریشانم
فقط یک لحظه فهمیدم
که خیلی دوستت دارم …!

نجمه_زارع

قول بده
يك شب كه سرحال بودى
???
برايم تعريف كنى
چه شد كه خدا تمام زيبايى دنيا را
در چشمان تو جمع كرد؟
بايد مثل چشمانت قصه قشنگى باشد

وحید طبیب

استاتوس عاشقانه

استاتوس عاشقانه

همه چیزمان شرطی شده
زنگ بزنی زنگ می زند
پیغام بدهی پیغام می دهد
دلت تنگ شود دلش تنگ می شود
فقط این دوست داشتن لعنتی ست
که شامل هیچ بند و تبصره ای نمی شود
که اگر بفهمد دوستش داری
بار و بندیلش را جمع می کند و می رود

علی قاضی نظام

“و من اعتراضی نمی‌کنم”

چرا تو؟
چرا تنها تو
از میان تمام زنان
هندسه زندگی مرا عوض می‌کنی
ضرباهنگ آن را دگرگون می‌کنی
پا‌برهنه و بی‌خبر
وارد دنیای روزانه‌ام می‌شوی
و در پشت سر خود می‌بندی،
و من اعتراضی نمی‌کنم ؟
چرا تنها و تنها
تو را دوست دارم،
تو را می‌گزینم،
و می‌گذارم تو مرا
دور انگشت خود بپیچی
ترانه‌خوان
با سیگاری بر لب،
و من اعتراضی نمی‌کنم؟

چرا ؟
چرا تمامی دوران‌ها را در هم می‌ریزی
تمامی قرن‌ها را از حرکت باز می‌داری
تمامی زنان قبیله را
یک‌یک
در درون من می‌کشی،
و من اعتراضی نمی‌کنم ؟

چرا ؟
از میان همه زنان
در دستان تو می‌نهم
کلید شهرهایم را
که دروازه‌شان را
هرگز بر روی هیچ خودکامه‌ای نگشودند
و بیرق سفیدشان را
در برابر زنی نیافراشتند
و از سربازانم می‌خواهم
با سرودی از تو استقبال کنند،
دستمال تکان دهند
و تاج‌های پیروزی بلند کنند
و در میان نوای موسیقی و آوای زنگ‌ها
در مقابل شهروندانم
تو را شاهزاده
تا آخر عمر بنامم؟

نزار_قبانی

دوست داشتن های اول صبح
آنجا که هنوز
درگیر روز مره گی نشده ای
???
آنجا که چشم باز میکنی
و هوای یار در سر می پیچد
عجیب می چسبد
فکرش را بکن
باران هم ببارد …

علی قاضی نظام

قدرت ،
نه دست هیتلر بود …

و نه دست ‌تمام کسانی که ،
جنگ به پا کرده اند …!
???
قدرت …
دستِ کسی ست که
می فهمد دوستش داری !

برایم نامه هاي زيادي نوشتی
شعرهاي زيبايي سرودي
و هديه هاي ارزشمندي فرستادي
وقتي كه من دور بودم
وقتي كه من غمگين بودم
و وقتي كه چشم براه.

من اما چيز ديگري از تو مي خواستم
نامه هايت را از نگاهت
شعرهايت را از دهانت
و بجاي تمام هديه هايت

دستان گرمت …..

‌در من کوچه ای است
که با تو در آن نگشته ام
سفری است
که با تو هنوز نرفته ام
???
روزها و شب هایی است
که با تو به سر نکرده ام
و عاشقانه هایی که با تو هنوز نگفته‌ام

افشین یداللهی

اس ام اس جدید عاشقانه

اس ام اس جدید عاشقانه

هوایت می زند بر سر
دلم دیوانه می گردد
???
چه عطری در هوایت هست؟!
نمیدانم نمیدانم …

مولانا

دوجین کار سرم ریخته…
اول باید خورشید را به آسمان سوزن کنم
و بعد منت ماه را بکشم
تا به شب برگردد،
سپس بادها را هل بدهم
تا دوباره وزیدن بگیرند…
و آنقدر با گل ها حرف بزنم تا به یاد آورند
روزی زیبا بوده اند…
بعد از تو این دنیا؛
یک دنیا کار دارد تا دوباره دنیا شود…

ایلهان برک

برای گفتن دوستت دارم
شتاب کنید
تلگراف بفرستید ،
تلفن بزنید نامه بنویسید
با هواپیماها ، قطارها و
تمام وسایل نقلیه سفر کنید
در پی اش باشید ، جستجو کنید ، بیابیدش به دیگران خبر دهید
یا با کسی حرف بزنید
روی دیوارها بنویسید ،
بر پوست درخت ها حک کنید
یعنی هر احتمالی را محک بزنید
اگر هم نتوانستید
بر دو برگِ کاغذ کاهی بنویسید
اما
هرگز دیر نکنید در گفتن دوستت دارم ..

اوزدمیر اینجه

کار شاقی نکرده ام
فقط به زانو در نیامدم
فقط تاریکی را از
تکلم بیهودگی باز داشته ام

دشوار نیست
شما هم بگویید نور!
بگویید امید!
بگویید عشق!
آدمی چیزی شبیه بوی خوش باران است.

سید_علی_صالحی

دل من عادت داشت که بماند یک جا …
به کجا ؟
معلوم است ، به در خانه تو !
دل من عادت داشت که بماند آن جا
پشت یک پرده توری ،
که تو هر روز آن را به کناری بزنی …
دل من ساکن دیوار و دری
که تو هر روز از آن می گذری
دل من ساکن دستان تو بود …
دل من گوشه یک باغچه بود
که تو هر روز به آن می نگری
راستی دل من را دیدی ؟
آن را گم کردم .. ؟!

فریبا_شش_بلوکی

جملات عاشقانه و زیبا

جملات عاشقانه و زیبا

هر وقت از تو می نویسم
واژه هایم جان می گیرند
شعر هایم سبز می شوند
و دستانم
عطر گل سرخ می گیرد
هر وقت از تو می نویسم
پروانه ها سر از پیله
در می آورند
و پرستو ها
از کوچ بر می گردند
مطمئنم
یک روز
بالاخره باران
دست هایت را
در دستم می گذارد …

محمد شیرین زاده

جملات عاشقانه و زیبا

جملات عاشقانه و زیبا

با نگاهت عاشقـم کردی،‌ دلـم دیوانه شد
خنده بر لب شاعـرم کردی، دلـم دیوانه شد

گفتم آیا میشود با یک نگاه عاشق شوم ؟؟
خنده بر این پرسشم کردی، دلـم دیـوانه شد

من نگاه آخرت را عشق معنا میکنم
ای زلیخا یوسفم کردی، دلـم دیـوانه شد

با نگاهت چشم من مشتاق باران میشود
ای تو باران! نرگسم کردی، دلـم دیـوانه شد

من بهارم یک ب یک از بودنم کم میشود
بگذر از این،‌ عاقلم کردی، دلـم دیـوانه شد

بهزاد رهنما خلیفه لو

عشق را به چون و چند نویسند
برخی به دلتنگی و
برخی به شادی و لبخند نویسند

یکی ز خال لب یار و
آن دیگران ز ابروی کمند نویسند

گر ز من پرسند
عشق چیست
یا قرعه بنام کدام و کیست
گویم دم آهسته دارند و عشق را
بنام زیبای فرزند نویسند

دلتنگی
سهمِ ترسوهاست…
آنان که شجاعند
گوشی را بر میدارند
شماره اش را میگیرند
درست بعد از شنیدن”الو”
فریاد میزنند که
“دیوانه…دلم برایت تنگ شده…”
و بعد گوشی را میگذارند…!
و خوشبخت آنانی هستند
که تلفنشان زنگ میخورد…
و کسی از پشتِ تلفن فریاد می زند …
“لعنتی…من بیشتــر…”

مرا بخوان به بهشت آغوشت..
مستم کن
از بوی پیراهنت..
بند کن
???
نفسم را به لب هایت
دیریست از نبودنت
طوفانی بر پاست در دلم

باران_قیصری

چه عاشقانه ای بنویسم…
ڪه دلتان برایم بلرزد؟!
وقتی نه دستانش را گرفته ام،
نه در آغوشش ڪشیده ام،
و نه حتی او را بوسیده ام !
من فقط از دور …
او را در خویش گریسته ام …
عشقِ میانِ ما…
معصوم ترین عشقِ تاریخِ جهان بود . . .

نرگس صرافیان

‎‌‌‌‌‌

زندگی …
به من یاد داده
???
برای داشتن آرامش و آسایش
امروز را
با خدا قدم بر دارم
و فردا را به او بسپارم …

متن عاشقانه

متن عاشقانه

چشمان تو
بلای شیرینی ست
???
که به جان تک تک لحظه های
من افتاده …

مهران_قدیری

جان دلم
اصلا نیازی نیست چیزی بگویی
???
همین که نگاه میکنی
چشمهایت
کار دلم را تمام می کند …

مژده صف شکن

پنجشنبه ها
و یاد آدم‌های رفته
یاد خاطره‌های گذشته
???
اندوه رفتگان
و شوری اشک‌ها

به یاد عزیزان خفته در خاک، بخوانیم
فاتحه و صلوات …

امروز که دلم شکست
و عالمی تکان نخورد…

به سادگی خودم خندیدم
گویا مردم به شکستن ها عادت دارند…
???
شکستن عهد
شکستن حرمت…
شکستن دل…
ولی نه به شکستن بت درون وبیرون…
دریغ…

قرار نبود
زیر همه ی قول و قرارهای عاشقانه ات بزنی و

هزار بهانه ردیف کنی و
همه ی تقصیرها را
گردن قسمت زبان بسته بیندازی…!
قرار نبود
کسی بی قرار شود

شاعر شود و
دلتنگ نم بارانی
تا تنهایی ش را در خودش قدم بزند ،
خیس شود و
بخواهد قافیه ها را
با نبودنت ردیف کند و

شب ها
از پشت پنجره
اشک هایش را پاک کند و

به تعداد دلتنگی هایش
ستاره ها را بشمارد…

حتی اصلا قرار نبود
که تو بروی
و قرار نبود که من
این ها را بنویسم !

بهنام_محبی_فر

تقدیر من این است که با درد بسازم
از این دل نامرد دلی مرد بسازم
???
انگار قرار است که من داغ دلم را
با گریه ی چشمان خودم سرد بسازم

متن عاشقانه

متن عاشقانه

چگونه حل کنم بانو معمای نگاهت را
کمک کن تا بفهمم رمز معنای نگاهت را

نگاهت می‌کنم اما نگاهم را نمی‌خوانی
تورا قرآن ، نگیر از من تماشای نگاهت را

اگر چه عاشقت هستم ولی با تو نمی‌گویم
که در قلبم نمی‌گیرد کسی جای نگاهت را

نگفتم چونکه می‌دانم که سر بار تو خواهم بود
مرا این بس که دیدم حس زیبای نگاهت را

در این زندان گذشتن از تو تنها راه ممکن بود
گذشتم از تو چون خواندم سراپای نگاهت را

نمی‌دانم چه احساسی به من یا عشق من داری
چگونه حس کند این قطره دریای نگاهت را

حلالم کن اگر چشمم کمی زل زد به چشمانت
ببخش این قلب بی آزار و شیدای نگاهت را

من همان شاعرمسٖتم که شبی
باخت تورا
بادلی غمزده یک جرعه غزل
ساخت تورا
???
تا تو نوشش بکنی وقت
خداحافظ شــد
هق هقم وای.. غریبانه
چه بنواخت تو را …

خواستم در دفترم عکسی کشم از صورتت
دیدم از بس ناز داری دل ز دفتر می بری

خواستم شعری بگویم عین چشم ناز تو
دیدم از مردم ، نگفته دین و باور می بری

خواستم جامی بنوشم، مست چشمانت شوم
لیک ترسیدم؛ به مستی،دل تو بهتر می بری

خواستم تا ، گرم آغوش تو ، گرمایم دهد
دیدم ازبس داغتم، از کوره ام در می بری

خواستم جان را ، فدای مهربانی ات کنم
دیدم این نا قابل ست ؛ بی جامِ دیگر می بری

خواستم پا،پس کشم از بسکه میخواهم تو را
دیدمت در عشق پایی ؛ تا به آخر می بری

باید بروم سمت شبستان نگاهت
شاعر بشوم شعر بگویم سر راهت
???
یکبار بگویم غزلی تا که بمانى
شاید تو شدی یوسف و من مانده به راهت

یک شاخه گل کوچک مریم طلب من
صد تا طلب توست یکی هم طلب من

بگذار که این بار بدهکار بمانی
قلبی که به دستان تو دادم طلب من

خوشحالیم این بود بدهکار تو هستم
این بار فقط غصه فقط غم طلب من

زخمی است از این درد که درمان نتوان کرد
اندازه ی این فاجعه مرهم طلب من

چشمان من انگار که از تو گله دارند
دلداری تو شادی عالم طلب من

باید طلبم صاف شود با تو و با عشق
یک بوسه و یک سیلی محکم طلب من…

من خمــارم ساقیا! امشب تو مهمان کن مـرا
با نگاهی همردیفِ عیشِ مســتان کـن مـرا

دل بده، من نیــز جان را در مقابـــل میــدهم
من فدایِ ساغرت، مدهوش و بیجان کـن مــرا

باده را افزون بریز سرگشته ی رویت مـنم
استکان پرکـــن و با مستی مسلمان کـــن مــرا

من برایت شعر میگویم، غزلها نــابِ نـــاب
زیر باران نگاهت ، چون بهاران کـــن مـرا

[09.02.19 18:22]
دلم یک یار میخواهد که همراهم شود عمری
که دردم را دوا باشد، که درمانم کند عمری

دلم یک یار میخواهد که عمری همدمم باشد
بگیرد دست تنهایم ، به من عشقی دهد عمری

چه زیبا بود دلدارم تو بودی
همان لیلای اشعارم تو بودی

چه زیبا بود در دیوان شعرم
بگویم دلبر و یارم تو بودی

درون هر غزل ای کاش میشد
بگویم و همان و پندارم تو بودی

هزاران بیت در وصفت سرودم
که گویم فکر و افکارم تو بودی

به هر جا می سرودم اسم لیلا
بدان میزان و معیارم تو بودی

زنم فریاد ای عالم بدانید
که آن دلدار و گلنارم تو بودی

به نستعلیق قرآن می سپارم اشتباهم را
چه لذت بخش کرده خط چشمانت گناهم را

نمی دانم که لذت را بچسبم یا که غیرت را
بیندازم به تو یا که رقیبانم نگاهم را

چه مغرورم ! ولی آنقدر زنجیرم به احساسم
که تا رد می شوی کج می کنم سمت تو راهم را

مرا آشفته ی خود کرده ای اما ببین مویت
چگونه رام خود کرده ست خودکار سیاهم را

برای بردن ایمان من لبخند هم کافی ست
همین یک شعله آتش می زند انبار کاهم را

خودم اینجا و دلم پیشِ تو سرگردان است
تنِ من قایقِ لنگر زده در طوفان است

نفست سرد و دلت سرد و نگاهت سرد است
کوچه از مهرِ تو خالی شده در آبان است…

مثلِ سربازِ غریبی که دلش غمکده ای ست
پشتِ لبخندِ من اشکی و غمی پنهان است

حرفِ رفتن نزن انقدر…کمی عاقل باش
زندگی بی تو و بی عشق مگر آسان است؟

هیچ کس نیست نوازش بکند غم ها را
دلِ غمدیده ی من پیشِ خودم مهمان است

تنِ پوسیده ی من سمبلِ تنهایی هاست
جایِ خون حسرت و غم در رگِ من جریان است ….

ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻩ ﺍﻡ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍﯾﻢ ﺧﻮﺑﺴﺖ
ﺩﺭﺩ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﺩﺭﺩ ﺑﺮﺍﯾﻢ ﺧﻮﺑﺴﺖ

ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻣﻦ ! ﺑﺎ ﺗﻮ ﻓﻘﻂ ﺣﺎﻟﻢ ﻧﻪ
ﺧﻮﺍﺑﻢ ، ﻧﻔﺴﻢ ، ﻟﺤﻦ ﺻﺪﺍﯾﻢ ﺧﻮﺑﺴﺖ

ﺗﺸﺨﯿﺺ ﭘﺰﺷﮏ ﺍﺳﺖ ﮐﻨﺎﺭﻡ ﺑﺎﺷﯽ
ﻋﻄﺮ ﺗﻮ ﺑﺮﺍﯼ ﺭﯾﻪ ﻫﺎﯾﻢ ﺧﻮﺑﺴﺖ

ﻣﻦ ﺑﺎ ﺗﻮ ﺧﻮﺷﻢ ، ﻧﺎ ﺧﻮﺷﯽ ﺍﻡ ﭼﯿﺰﯼ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﻧﻘﺪﺭ ﮐﻪ ﺗﺎﺛﯿﺮ ﺩﻭﺍﯾﻢ ﺧﻮﺑﺴﺖ

ﻫﺮﺑﺎﺭ ﻓﻘﻂ ﻋﺎﺷﻖ ﺗﻮ ﺧﻮﺍﻫﻢ ﺑﻮﺩ
ﺻﺪﺑﺎﺍﺍﺍﺭ ﺑﻪ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺑﯿﺎﯾﻢ … ﺧﻮﺏ ﺍﺳﺖ؟؟ !

ﻃﻮﻓﺎﻥ ﮐﻪ ﻧﻪ ! ﺑﮕﺬﺍﺭ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﺑﺎﺷﺪ
ﻣﻦ ﺩﺭ ﺑﻐﻞ ﮔﺮﻡ ﺗﻮ ﺟﺎﯾﻢ ﺧﻮﺑﺴﺖ ….

جملات عاشقانه و زیبا

جملات عاشقانه و زیبا

گرچه گاهی حال من مانند گیسوهای توست
چشمه ی آرامشم پایین ابروهای توست

خنده کن تا جای خون درمن عسل جاری کنی
بهترین محصول ها مخصوص کندوهای توست

فتنه ها افتاده بین روسری های سرت
خون به پا کردی ، ببین! دعوا سرموهای توست

کار دنیا را بنازم که پر از وارونگی ست
یک پلنگ مدعی در دام آهوهای توست

فتح خواهم کرد روزی سرزمینت را اگر
لشکری آماده پشت برج و باروهای توست

شهر را دارد به هم می ریزد امشب ، جمع کن
سینه چاکی را که مست از زخم چاقوهای توست

کوک کن ، بردار سازت را ، برقصان وبرقص
زندگی آهنگ زیبای النگوهای توست

خوش به حال من که می میرم برایت این همه
مرگ امکانی به سمت نوشداروهای توست ……

چه کرده ای تو با دلم
که بغض من
صدای توست …
???
چه کرده ای تو با سرم
که فکر من
هوای توست …

اینقدر ورق های زندگی ام
را به هم نریز …
???
حکم همان “دل” است
که برای تو می تپد

دوست داشتن تو
دوست داشتنی ترین
???
هدیه ای بود
که خودم
با دلم به خودم دادم …

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *