نقد و بررسی فیلم Ingrid Goes West| هویت‌های مجازی در دنیای واقعی، بیماری عصر ما؟

 

تکنولوژی، مفهومی که شاید تا قبل از قرن ۲۰ میلادی در فرهنگ لغات انسانی جایگاهی به اهمیت این روز‌های وی نداشته و حتی معنایی در بر نداشته‌است؛ اما امروزه با پیشرفت‌های برق‌آسا و پرسرعت بشر به ویژه پس از جنگ جهانی دوم شاهد سیل عظیمی از تکامل و ماشینیزه شدن جوامع و محیط زندگی خود بوده و هستیم و به طور قطع نیز همه‌ی این پیشرفت‌ها به راحت‌تر شدن زندگی ما کمک شایانی کرده‌است. اما درست به مانند مواد غذایی که بدن هر موجود زنده‌ای برای ادامه‌ی حیات به آن وابسته‌است، استفاده‌ی نادرست و بیش از حد آن می‌تواند آسیب‌های مهلک و جبران ناپذیری را برما وارد سازد و این مثال در مورد بهره‌ بردن از مصادیق مختلف تکنولوژی نیز صدق می‌کند. اما این موضوع توسط بسیاری از افراد نادیده گرفته می‌شود و می‌تواند به مرور زمان آسیب‌های عمیقی را متوجه شخص و جامعه سازد که دارای مقیاس و تخریب بزرگتری است.

«اینگرید به غرب می‌رود» محصول ۲۰۱۷ و فیلمی در ژانر کمدی-درام می‌باشد که توسط «مت اسپایسر» نه چندان مشهور کارگردانی شده‌است و بازخوردهای خوبی را نیز از منتقدان دریافت کرده تا به یکی از آثار مورد تقدیر سال بدل شود. در ادامه به بررسی این فیلم خواهیم پرداخت. با اینفو همراه باشید.

داستان فیلم از جایی آغاز می‌شود که دختری به نام اینگرید توربرن (با نقش‌آفرینی آبری پلازا) که گویا پایداری روحی و روانی ندارد به دلیل دعوت نشدن به عروسی یکی از دوستان اجتماعی خود با حالت پرخاشگرانه‌ای به مراسم ازدواج او می‌رود و در آنجا آشوب به پا می‌کند. به همین علت وی برای مدتی تحت مراقبت‌های ویژه در بیمارستان روانی قرار داده‌ می‌شود تا از نظر روانی در حالت متعادل قرار گیرد.

پس از مدتی اینگرید در یکی از شبکه‌های اجتماعی با زنی به نام تیلور اسلون (الیزابت اولسن) آشنا می‌شود و طی سلسله اتفاقاتی تصمیم می‌گیرد به نزدیکی محل زندگی او نقل مکان کند و از این طریق رابطه‌ی دوستانه‌ای را با این شخصیت مجازی محبوب آغاز کند. سرانجام اینگرید هرطور شده راه خود را به زندگی تیلور باز می‌کند و تمام تلاشش را می‌کند تا دوست خوبی برای او باشد. اما هرچه از رابطه دوستانه آن‌ها می‌گذرد اینگرید بیشتر متوجه این موضوع می‌شود که تیلور در واقعیت صاحب یک زندگی بی‌نقص و سرشار از شادی نیست و از درون حتی همسر او نیز از زندگی‌اش یا او رضایت ندارد.

«مت اسپایسر» در مقام کارگردانی و یکی از ارکان نگارش فیلمنامه اثر، انگشت خود را به سوی یکی از شایع‌ترین مشکلات عصر حاضر که تاثیر مستقیمی در زندگی همه ما دارد نشانه رفته‌است و در قالب کاملا مناسب و جذابی، عامل یکی از بیماری‌های واگیردار و گسترده‌ی امروزه‌ را به تصویر کشیده‌است. اینگرید بیش از هرچیزی در زندگی‌اش به توجه نیاز دارد و حتی رابطه‌اش با دن پینتو (به هنرمندی اوشیا جکسون جونیور) باعث بهتر شدن حالش نمی‌شود، به گونه‌ای که از او برای رسیدن به اهداف خودش چندین بار سوء استفاده می‌کند. با حرکت دومینوی اتفاقات فیلم شاهد آن هستیم که اینگرید برای رسیدن به اهدافش و حفظ رابطه دوستی خود با تیلور، دست به انجام کارهای خطرناکی می‌زند که برادر جاه‌طلب و بدجنس تیلور(بیلی مگنوسن) نیز در رخ دادن آن‌ها تاثیر دارد. شاید مثبت‌ترین اتفاقی که اینگرید در طول فیلم رقم می‌زند را بتوان دوستی‌ و ارتباطش با دن پینتو دانست؛ علی‌رغم رفتارهای متظاهرانه و متناقضی که اینگرید از خودش نشان می‌دهد احتمالا به دن علاقه دارد و شاید این نقطه‌ی رستگاری‌اش باشد.

با مشاهده‌ی همه‌ی زوایای داستان می‌توانیم متوجه شویم که زندگی تیلور هم علی‌رغم ظاهر زیبا و فریبنده‌ی خود از داخل کال و پوچ است؛ اما در دنیای مجازی و شبکه‌های ارتباط جمعی شرایط به گونه‌ای است که افراد نمی‌توانند با دید صحیح با یکدیگر ارتباط برقرار کنند و به همین دلیل شاهد به وجود آمدن بت‌هایی هستیم که افراد زیادی آن‌ها را الگوی خود قرار می‌دهند؛ اما حرکت اشتباهی از آنها کافی است تا آثار مخرب و زیان‌آوری با همان سرعت فراگیر شدن شبکه‌های اجتماعی اشاعه یابد.

«مت اسپایسر» در جایگاه کارگردانی و نویسندگی فیلم عملکرد چشمگیری داشته و توانسته هارمونی خوبی برای پرداخت به‌جای قسمت‌های مختلف پازل فیلم ایجاد کند. تیم بازیگری فیلم نیز کار خود را به نحو احسن انجام داده‌است؛ به ویژه (آبری پلازا) در نقش اینگرید که پیش‌تر اکثر کارهای او را در ژانر کمدی دیده بودیم اما در ایفای نقش چندگانه‌ی خود در این فیلم نیز موفق بود. «الیزابت اولسن» نیز به عنوان یک نقش مکمل خیلی خوب در قالب نقش فرو رفته است.

در هرحال ممکن است که اسپایسر در پرداخت شخصیت اصلی داستان و رفتارهای او کمی اغراق کرده‌باشد و در حالت عادی و نرمال افراد به حدی پرخاشگر نباشند که مراسم ازدواج فردی را به دلیل یک دوستی مجازی به هم بزنند،اما کارگردان در پس تمام اتفاقات فیلم منظوری دارد و حقیقتاً نیز شبکه‌های اجتماعی می‌توانند وسیله بسیار خطرناکی برای آسیب زدن به دیگران باشند و این در حالی است که زندگی خیل عظیمی از مردم به تلفن هوشمند آن‌ها پیوند خورده‌است و وابستگی بسیار زیادی به آن پیدا کرده‌اند.بخش پایانی اینگرید به غرب می‌رود حتی در خوش‌بینانه‌ترین حالت ممکن می‌توان سناریویی جبران ناپذیر در زندگی یک شخص باشد؛ آیا اینطور نیست؟

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *