معنی ضرب المثل قاضی دیوان بلخ
اگر چشم قاضی به دوستان و بستگان افتد و گوشی قاضی هر ندایی را پذیرا باشد آنچنان دیوان و دارالقضا...
اگر چشم قاضی به دوستان و بستگان افتد و گوشی قاضی هر ندایی را پذیرا باشد آنچنان دیوان و دارالقضا...
یکی بود، یکی نبود. دانشجویی بود که هزار جور گرفتاری داشت. درس هایش زیاد بود. پول نداشت در شهری دور...
این ضرب المثل در فواید و آثار مهمانداری و مهماننوازی و در نکوهش کسانی که تنگنظرند و چشم دیدن مهمان...
این مثل در مورد کسی گفته می شود که همیشه شانه از زیر هر نوع کار و مسئولیتی خالی کند...
آورده اند که: مردی پارسا به بازار شهر رفت و گاوی خرید و به سوی خانه اش بازگشت. گاو، درشت...
پسر جوانی با پدرش بر روی زمینی، کشاورزی می کردند! مدتی گذشت و زمین اصلاً آماده ی بذر پاشی نشد....
می گویند در چمنزاری دور از دهکده، سه گاو و یک شیر با هم زندگی میکردند. یکی از گاوها حنایی...
یک حکیم باشی بود که به معاینه ی بیماران می پرداخت. روزی که صدای آه و ناله ی بیماری توجهش...
یعقوب لیث در جوانی، عیاری پیشه کرده بود. شبی به همراه یاران خود به خزانه درهم بن حسین که در...
در روزگاران قدیم هر گاه مشتری به ظاهر پولداری وارد بعضی از دکانهای زرگری میشد و از کم و کیف...