یادداشتی بر فیلم Maze Runner : The Death Cure| علاج به طعم پاپکورن!
در میان نقدهایی که منتقدان و مفسران برای بررسی یک اثر سینمایی مینویسند، گهگاهی از اصطلاح یا بهتر بگوییم از برچسب Popcorn Film (فیلمهای پاپکورنی) استفاده میکنند. حالا این فیلمهای پاپکورنی به چه فیلمهایی گفته میشود؛ فیلمهایی که فقط بر جنبه سرگرمی ساخته میشوند و نکات هنری و مثبت چشمگیری در آن دیده نمیشود. معمولاً فیلمهای ابرقهرمانی یا بلاک باستری در زیرمجموعه این اصطلاح قرار میگیرند. سومین قسمت از سری فیلمهای نوجوانانه دونده هزارتو با نام «علاج مرگ» را هم میتوان به قاطعیت یک فیلم پاپ کورنی خواند. در ادامه با اینفو همراه باشید.
داستان علاج مرگ، چند ماه پس از قسمت دوم آغاز میگردد. بازماندگان گروه گلیدزها (Gladers) با رهبری توماس (با بازی دیلن اوبرایان)، قصد دارند دوست صمیمی خود، مینهو (با بازی کی هونگ لی) را از قطاری که او و تعداد بسیاری از کودکان و نوجوانها را به مرکز شهر میبرد، نجات دهند. گرچه آن ها در این مأموریت دشوار جان سالم به درمیبرند، اما واگنی را بهاشتباه با خود میبرند که گمان میکردند که مینهو در آن واگن قرار دارد. از آنطرف در مرکز شهر، تریسا (با بازی کایا اسکودلاریو) که ما بهعنوان یک خیانتکار در پایان قسمت دوم به یاد داریم، به همراه مادر خود در حال تحقیق و پژوهش برای یافتن درمان یا پادزهری هستند که بتوانند این ویروس را بهطور کامل از بین ببرند؛ ویروسی که باعث ایجاد اختلاف طبقاتی جامعه، خشکسالی و نابودی زمین شده است. گرچه تریسا در این آزمایشها، موفق نمیشود اما پی میبرد که خونی را که در رگهای توماس جاری است، تنها راه درمان قطعی این ویروس است.
یکی از مواردی که در علاج مرگ زیاد توی ذوق میزند، دنیا و فضاسازی آخرالزمانی آن است که اصلاً اورجینال نیست؛ چنین دنیایی را قبلاً در آثار شاخص سینمایی و تلویزیونی به مراتب دیدهایم. دنیای آخرالزمانی که مملو از زامبی است در سریال مردگان متحرک به خوبی نمایش دادهشده است یا دنیایی سرتاسر خشک و تهی را در سری فیلمهای مد مکس یا حتی در بازی ویدیویی Fallout 4 مشاهده کردهایم. علاج مرگ در ساخت دنیای آخرالزمانی، از این آثار شاخص کپی کرده است و چیزی تازهای در آن نمیبینیم، در حالی که اتمسفر قسمت اول این سری، بهمراتب خاصتر و جذابتر بود.
بازگشت یکی از شخصیتهای اصلی قسمت اول، یعنی گالی (با بازی ویلپورتر) گرچه میتواند برای مخاطبان شوکهآور و هیجانانگیز باشد اما سؤالاتی هم در ذهن بیننده به وجود میآید که چگونه او زنده است؟ مگر در قسمت نخست به او شلیک نشده بود و جان نسپرد؟ درست است که میتوان همهی این اتفاقات را فراموش کرد اما باید شخصیت در سؤالی که توماس از او میپرسد که چطور جان سالم به دربردی، پاسخ قاطعی بدهد اما او مدام طفره میرود و پاسخ درستوحسابی نمیدهد و حتی منتظریم که در سکانسهای بعدی، گالی توضیح دهد که چطور از آن وضعیت نیمهجان، نجاتیافته و به این منطقه آمده اما بازهم به آن اشاره نمیشود و فلش بکی هم در مورد وی در طول فیلم نمیبینیم و حتی در پاسخ به سؤال مینهو، همان کسی که به او شلیک کرده بود، جواب قطعی نمیدهد و در یک عبارت کلیشهای میگوید: داستانش دراز است! نپرداختن درست به یکی از شخصیتهای اصلی این قصه، برایم آزار دهنده است.
علاج مرگ مملو از سکانسهای تعقیب و گریز، اکشن پر زرق و برق و انفجارهای عظیم است که با جلوههای ویژه خوب ساخته شده و یکی از نکات مثبت است و در کنار آن هم، شاهد لحظاتی غمانگیز و احساسی هستیم که می توان به مرگ شخصیتهای مهم اشاره کرد. گرچه زیاد از دید بیننده احساسی نیستند و در حد اشک درآوردن مخاطبان رده سنی کودک هم نیست اما باز هم قابل قبول است.
دو ایراد جدی دیگر که در این قسمت دیده میشود، دیالوگهای ضعیف وکلیشهای هستند. گرچه بازهم تأکید دارم که علاج مرگ یک اثر اکشن تمامعیار است و نمیتوان در اثر اکشن، انتظار دیالوگهای ممتاز و ماندگار داشته باشیم (درحالیکه در چندین ساله اخیر سری فیلمهای جان ویک و سریع و خشن از نظر دیالوگنویسی خوب بودند) و ایراد دیگر میتواند نپرداختن درستوحسابی و منطقی به مسئله درمان این ویروس و خون خاص توماس باشد که تریسا آن را تنها راه درمان قطعی این ویروس میداند. ایکاش در میان اینهمه اکشن پرزرق و برق، اطلاعاتی دقیق و حتی علمی از این ویروس در بین دیالوگها و حتی توضیح چند دانشمند در مورد آن شاهد بودیم که متاسفانه چنین چیزی در آن نمی بینیم. در فیلم، فقط میدانیم که یک درمان وجود دارد که آنهم فقط از راه خون توماس، میتوان این ویروس را از بین برد. از این حد فراتر نمی رود.
در پایان، علاج مرگ فقط یک اثر اکشن تمام عیار با عناصر کلیشهای است که فقط ارزش یک بار دیدن را دارد و میتواند برای راضی کردن طرفداران پروپاقرص سری فیلمهای دونده هزار تو کافی باشد. علاج مرگ دقیقاً یک فیلم پاپ کورنی و بیشتر از آن نیست.