آش شله‌قلمکار پزشکی!

طنز

وضعیت سلامت و درمان در کشور ما اگر بیست نباشد دیگر کم کم نوزده و نیم است(منطقی هستم، شما هم منطقی باشید).حال ممکن است گاهی اوقات(فرض محال!) از داخل معده شما صدای آهنگ فیلم تایتانیک بیاید و متوجه شوید که یک نفر تلفن همراهش را در معده شما جا گذاشته است، اما جا گذاشتن تلفن همراه برای تمام انسان ها اتفاقی طبیعی است؛ بنده روز گذشته تلفن همراهم را در تاکسی جا گذاشتم، پس این اتفاق ممکن است برای بنده و شما هم اشتباهی رخ بدهد.یا مثلا(همچنان فرض محال!) روی صورت شما به جای ماسک اکسیژن، ماسک دینامیت بگذارند و منفجر شوید، این هم طبیعی است.بنده بارها پیش آمده که به جای شکر، نمک داخل استکان چای ریخته ام، پس این موضوع هم برای بنده و شما پیش می آید و صحبت های یکی از مسئولان در مورد«رضایت عمومی» از وضعیت سلامت و درمان را به بنده و شما ثابت می کند.اساسا پزشکان همواره برای مشکلات ما راه حل های کارگشایی دارند؛ نمونه اش شوهر خاله بنده که پزشک متخصص است و زمانی که به ایشان گفتم: «مشکل کم خوابی دارم» پاسخ داد: «خب سعی کن بیشتر بخوابی!» و با همین یک جمله مشکل کم خوابی و بی خوابی بنده برای همیشه حل شد و پی کارش رفت.اساسا چیزی که ما زیاد داریم پزشک و دکتر است(چه خبره؟).در تمام خانواده ها حداقل یک نفر وجود دارد که بدون گذراندن دوره های علمی، پزشک خانواده است و برای بیماران خانوادگی نسخه تجویز می کند.در عین حال بسیاری از خانواده ها هم دوست دارند بچه هایشان حتما دکتر شوند؛ مورد داشته ایم الان چهار سال پشت کنکور مانده و نمی تواند در رشته پزشکی قبول شود و اما هنوز والدینش قبول نمی کنند که فرزندشان توانایی قبولی در این رشته را ندارد. الان دکترای«داب اسمش» درست کردن دارد، یعنی در کشور ما اصولا افراد سه دسته هستند؛ یا دکتر می شوند، یا مهندس می شوند، یا برای بقیه درس عبرت می شوند. بنابراین اصرار به پزشک شدن فرزندان در میان والدین خودش یکی از مشکلات ماست. یعنی اگر فرزندان شما از شرایط پزشک‌شدن تنها چوب بستنی اش را می تواند تامین کند، بی‌خیال شوید. یعنی آنقدر بچه را تحقیر نکنید که پس فردا اگر به شغل دیگری مشغول شد طوری ما را نگاه کند انگار ما مقصر بودیم که ایشان دکتر نشده اند.یکی دیگر از مسائلی که ما با آنها مشکل داریم، بحث دکتر تغذیه است که در تمام خانه های ما به وفور یافت می شود.مورد داشته ایم با برنامه غذایی خاله اش آنقدر وزن کم کرده که الان از او چند خاطره و یک نوار کاست باقی مانده و مورد داشته ایم که آنقدر وزن زیاده کرده که الان می تواند به جای بالون در چهارشنبه سوری مورد استفاده قرار بگیرد!

 

فریور خراباتی

 

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *