نقد و بررسی انیمه Sword Of The Stranger

انیمه Sword Of The Stranger

انیمه Sword Of The Stranger

Sword Of The Stranger انیمه‌ای در ژانر اکشن است که توسط ماساهیکو مینامی تولید شده و کارگردانی آن بر عهده ماساهیکو آندو است. داستان این انیمه بر عهده استودیو Bones بوده و سال انتشار آن ۲۹ سپتامبر ۲۰۰۷ است.

فرار کردن برای بقا

از همان ابتدا مشخص است که این انیمه از داستان بسیار مرموزی پیروی می‌کند، شروع اولیه این انیمه بسیار موفق است و به خوبی فضای حاکم بر داستان را بازگو می‌کند. نکته بسیار جالب شروع انیمه این است که می‌داند چگونه نظر مخاطب را به داستان خود جلب کند و با نشان دادن اتفاقات و مبارزات در اوایل کار خود این موضوع را ثابت می‌کند. هدف اصلی این انیمه مخفی نگه داشتن موضوع اصلی داستان است و سعی دارد مخاطب را برای حقایق داستان تشنه نگه دارد. گروهی خارجی وارد کشور شده‌اند و برای امپراطور کار می‌کنند و از سمتی دیگر هم پسری که طی یک حادثه پیش آمده به همراه سگ خود سعی بر فرار از حمله رخ داده در محل زندگی خود دارند. روایت بسیار روان داستان پس از صحنه‌های ابتدایی بسیار چشم‌نواز است و انیمه هیچ صحنه‌ی اضافی را در خود نمی‌گنجاند و روند پیشروی داستان خود را با وارد کردن شخصیت اصلی حفظ می‌کند تا نمایش اصلی خود را به نمایش بگذارد.

کوتارو گم شده به همراه توبیمارو

با اینکه کوتارو مهم‌ترین شخصیت داستان است اما خیلی دیر اهمیت او در داستان آشکار می‌شود، کوتارو پسری زودرنج و مغروری است که بخشی از داستان روایت‌گر شرایط سخت زندگی او است، چگونگی درگیر شدن کوتارو با ناناشی و اتفاقاتی که در ادامه این همکاری برای او پیش می‌آید بسیار جالب و زیبا است. نکته بسیار عجیب این است که با اینکه کوتارو بسیار شخصیت مهمی در داستان است اما نقش او در روایت‌ داستان تقریبا به اندازه شخصیت توبیمارو نیست و شخصیت توبیمارمو نقش پررنگ‌تری در پیشروی داستان دارد. نکته عجیب دیگر شخصیت کوتارو این است که اصلا در داستان مشخص نیست که آیا کوتارو از سرنوشتی که در انتظار او است خبردار است یا خیر و اگر از این موضوع با خبر است چرا این موضوع را به ناناشی که اعتماد بسیار زیادی به او کرده بازگو نکرده است؟ پیشرفت رابطه بین ناناشی و کوتارو در طول داستان بسیار زیبا و جذاب است.

ناناشی قهرمان مرموز

ناناشی شخصیت بسیار کلیدی در داستان است، تنها حضور این شخصیت است که باعث شده داستان بتواند به پیشروی خود ادامه دهد. داستان به خوبی از اتفاقاتی که در گذشته رخ داده است شخصیت ناناشی را بوجود آورده است و همچنین ‌اهداف او با توجه به گذشته‌ای که داشته است بسیار زیبا است، البته کمی دیر به این موضوع اشاره می‌شود. داستان از شخصیت ناناشی به درستی استفاده کرده است هم در پیشروی داستان و هم در صحنه‌های مبارزه‌ای به بهترین شکل از او استفاده شده است. نکته جالب دیالوگ‌های رد و بدل شده بین دو شخصیت ناناشی و کوتارو مخصوصا در اوایل ملاقات آن‌ها است، همچنین دلایل شخصیت ناناشی برای کمک به کوتارو بسیار جالب است هرچند این دلایلی کمی مبهم به نمایش گذاشته می‌شوند اما قانع کننده هستند.

هیولای چشم آبی

لو‌لانگ شخصیت بسیار ساده‌ای است اما دقیقا همان شخصیتی است که داستان به آن احتیاج دارد. شخصیت لو‌لانگ کمی شخصیت کلیشه‌ای است زیرا وی شخصیتی جنگجو و بسیار قوی است به مقداری که هیچکس نتوانسته به او جراحتی وارد کند، اما باز هم این شخصیت اصلی است که معادلات را برهم می‌زند. با اینکه لولانگ شخصیتی است که برای اهداف دیگری وارد داستان شده است اما این شخصیت هدف خود را در داستان دارد و بیشتر به سمت آن حرکت می‌کند و همین موضوع هم باعث افزایش جذابیت داستان شده است. با توجه به نظرات و عقاید لو‌لانگ، داستان می‌توانست در امری به غیر از مبارزات از شخصیت لولانگ استفاده کند، ولی داستان چنین کاری را انجام نمی‌دهد و موجب به صحنه‌های اضافی شده است، مانند وقتی که نظر لولانگ مخالف نظر امپراطور است اما با یک بحث کوچیک خاتمه می‌یابد و نه تاثیر بر داستان می‌گذارد و نه اشاره‌ای به این موضوع می‌شود.

رویای فرمانروایی

در داستان این انیمه شخصیت‌هایی حضور دارند که تا اواخر داستان دقیقا مشخص نیست که چه نقشی در پیشروی داستان خواهند داشت، برخی از شخصیت‌ها مانند شوگن ایتادوری با اینکه از ابتدا هدف خاصی را دنبال می‌کنند اما حضور‌ آن‌ها تا اواخر داستان مفید نیست. شخصیت‌های دیگری هم در داستان هستند که تنها برای صحنه‌های اکشن استفاده شده‌اند، مانند شخصیت‌ شو‌آن که در این بین شخصیت‌هایی مانند لورد آکایکه نیز هستند که نه در ابتدا و نه در انتها تاثیر چندان بسزایی بر داستان نمی‌گذارند و این انیمه کمی در امر استفاده از شخصیت‌های فرعی می‌توانست بهتر عمل کند، اما بیشتر تمرکز خود را برروی شخصیت‌های اصلی خود گذاشته است. برخی از شخصیت‌ها مانند شوگن ایتادوری پتانسیل بسیار زیادی برای تبدیل شدن به یکی از شخصیت‌های کلیدی در داستان دارند، اما شاید به نوعی بتوان گفت که داستان وقت استفاده از این شخصیت‌‌ها را ندارد و به همین مقدار راضی است.

داستان شمشیر یک غریبه

داستان این انیمه روایت بسیار جذابی دارد با اینکه از برخی از عناصر خود به خوبی بهره نبرده اما به اندازه‌ی نیاز خود از آن‌ها استفاده کرده است. نکته‌ی جالب داستان این انیمه، تلاش آن برای پنهان کردن موضوع اصلی خود است که همین موضوع باعث شده است که برخی از صحنه‌های این انیمه نتواند آن حسی را که باید به مخاطب وارد کند را وارد کند مانند صحنه‌ای که ناناشی از یک سمت و لولانگ از سمت مخالف در اوایل داستان به یکدیگر نزدیک می‌شوند، صحنه به گونه‌ای به نظر می‌رسد که یک موقعیت بسیار هیجان‌انگیز و پر از استرس را شاهد هستیم اما به دلیل مشخص نبودن هدف اصلی داستان مخاطب دلیلی برای اینکه هیجان یا استرسی داشته باشد ندارد. نکته جالب داستان این انیمه این است که خیلی ساده به سمت هدف اصلی خود حرکت می‌کند و برای رسیدن به اهداف خود نیازی به پیچش خاصی در داستان خود ندارد و با استفاده از ابزار‌هایی که در دست دارد به شکل ساده‌ای داستان خود را می‌سازد، البته انیمه در ابتدا با توجه به مخفی بودن موضوع اصلی کمی سردرگم به نظر می‌رسد اما رفته رفته این موضوع برطرف می‌شود.

پایانی با شروع دوباره زندگی

هرچه به پایان انیمه نزدیک می‌شویم داستان جذاب‌تر میشود و همین موضوع هم باعث شده است که یک پایان جذاب را از این انیمه شاهد باشیم. دست به دست دادن تمامی اتفاقات باعث شده است که این انیمه یک پایان بسیار زیبا را به نمایش بگذارد از مبارزات تا دیالوگ‌ها ،همه‌ی آن‌ها یک پایان لذت بخش را نشان می‌دهند. هنر اصلی این انیمه صحنه‌های اکشن و مبارزات آن است که به مقدار بسیار زیادی خوب کار شده‌اند به نوعی که توجه نکردن به آن بسیار سخت است. این انیمه با استفاده از شخصیت‌های خوب طراحی و موسیقی دل‌نشین یک داستان جذاب را به نمایش گذاشته است که دیدن آن بسیار لذت‌بخش است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *