نقد و بررسی فیلم انتقام یک بازیگر

انتقام یک بازیگر حس مواجهه و لذت بردن از فیلمی است که در مرز سینما و تئاتر قرار دارد (مشخصا تئاتر کابوکی)‌. البته در این دسته فیلم‌هایی چون افسانه نارایاما کینوشیتا و اونیبابای کاندو شیندو، و تا حدودی میشیمای پال شریدر قرار دارند که در آ‌ن‌ها صحنه‌آرایی و رنگ‌ و نقالی و پیروی از روش‌های روایت‌گری تئاتر کابوکی نمود دارد. فیلم انتقام یک بازیگر براساس رمانی با محوریت انتقام، با تم خون‌خواهی توکیچی میکامی ساخته و پرداخته شده است. کارگردان اثر کن ایچیکاو است، که در این اثر بسیار دور از رئالیسم خشن و تند و گزنده‌، و سبک بصری و سیاه و سفید فیلم‌هایی چون «چنگ برمه‌ای، آتش در دشت» است که مشخصا هر دو در مورد جنگ‌ جهانی دوم، یا سبک فاخر و ایستای فیلم‌هایی چون قتل خاندان اینوگامی هستند.

در این فیلم ایچیکاوا دست به یک جاه‌طلبی بزرگ، و تلفیقی از هنر روایت‌گری و تمهیدات نمایشی برآمده از تئاتر کابوکی زده است. صحنه‌آرایی زیبا و چشم‌نواز فیلم همراه با زیبایی بصری و حیرت‌انگیز رنگ‌ها و دکورها که یک‌سر وام‌ گرفته شده از سنت‌های روایی و داستان‌گویی تئاتر کابوکی است. خاصه این‌که در این میان فیلم علاوه بر تم انتقام درباره‌ی هنر تئاتر و بازیگری است. مردی که ایفاگر نقش‌های زنانه است، البته با همان لطافت و ملاحت و وضعیت دوگانه و بینابین زنانگی و مردانگی است. مردی که ملبس به جامه‌های زنانه است، صورتی پودر زده و سفید، آرایش مویی مشخصا زنانه، با مشاطه و پیرایه‌هایی خاص زنان، ولی مهارت مردان در رزم و شمشیر زنی. البته نکته ویژه و جالب فیلم این است که شخصیت یوکینجو در راه انتقام و خون‌خواهی خانواده‌اش، کمتر از قدرت شمشیر و خشونت بهره می‌گیرد. بلکه تاکید و برگ‌برنده‌اش بر آسیب‌پذیری جنسی و پنهان‌ شدن پشت پوشش زنانگی و نقاب نقش و بازیگریست.

انتقام یک بازیگر چند ویژگی و شاخصه‌ی مهم و نظرگیر دارد که فیلم گیرایی خود را از آن‌ها می‌گیرد.

تئاتر کابوکی و تاکید بر وجه مردمی و عامه‌پسند بودن و داستان‌گویی آن با متنی ساده و همراه با آزادی در بیان، خرده روایت‌های جذاب و دراماتیک بودن آن‌‌ها، به دور از سنگینی و نمادگرایی سنت نمایش‌های «نو» است. این‌گونه نمایش اغلب درباره‌ی اشراف و شاهزادگان با تمی خاص‌پسند و مورد التفات طبقه روشنفکر است.

صدای راوی روی تصویر، استفاده از این تمهید، که هم داستان را پیش می‌برد و هم ما را از منویات و افکار شخصیت اصلی فیلم بهره‌مند می‌سازد. تنها چیزی که در این بین شاید اندکی تماشاگر حرفه‌ای را اذیت کند و به چشم بیاید، عدم وجود تعلیق، اضطراب و دلواپسی برای سرنوشت قهرمان فیلم است. البته با توجه و دقت در روند داستان و شخصیت ‌پردازی شخصیت اول فیلم، می‌فهمیم که نویسنده و کارگردان بسیار علاقمند به شخصیت اول داستان و تعقیب ماجرای انتقام‌گیری او هستند. در واقع شخصیت یوکینجو شخصیتی است که همه به او علاقه دارند و کاراکتر او در هاله‌ای ازرمزو راز و کاریزما قرار دارد. شخصیت‌های دیگر داستان هم‌چون دختر ارباب کوبه، که به یوکینجو دل می‌بندد، هم‌‌چنین زن سارق، و دزد رابین‌هود مسلک داستان که پیگیر و دنبال‌کننده‌ی سرنوشت یوکینجو هستند.

استفاده از تمهید سولی‌لوگ، در بیان معرفی افکار و شخصیت‌پردازی کاراکترها که دو جنبه دارد. آگاهی از علاقه‌مندی و مشخص کردن موضع آن‌ها نسبت به قهرمان داستان. و ویژگی دوم آن جنبه‌ی اطلاع‌رسانی و معرفی فصل‌ها و حوادث آینده قصه است، که گاه خلاف آن ثابت می‌شود و حوادث مخاطب را غافلگیر و مشتاق می‌کند.

طراحی صحنه‌ی مینیمال: یکی از غافل‌گیری‌های فیلم و تمهید انتخابی و محشر داستان، همین استفاده از بازی سایه و نور موضعی، و عدم وجود بک‌گراند جغرافیایی و لوکیشن رئال است. گاه پس‌زمینه فقط یک دیوار روشن است، و شخصیت‌ها در نوری گرم و جلوه‌گر ازمیان سیاهی و تاریکی، نمایان یا محو می‌شوند. یا کاربرد فلاش‌بک‌هایی که با زیاد شدن و فرو مردن نور صحنه، داستان را پیش، و مخاطب را آگاه می‌سازند. گاه طنابی از دل تاریکی صحنه به سمت شخصیت‌ها پرتاپ می‌شود، و گاه فقط انعکاس برقابرق شمشیر خصمی دیرین است که لحظه‌ای از تاریکی بیرون می‌جهد، ضربه‌ای می‌زند و دوباره ناپدید می‌شود، همه‌چیز در نهایت اختصاری صحنه‌ای و بلاغتی دیداری نمایش داده می‌شود. کادرها اغلب ایستا و ساکن هستند و در تضاد با درون پرآشوب و مشوش شخصیت‌ اول داستان می‌باشند.

تمهید روح انتقام‌جو که اشارت و گوشه‌چشمی به شکسپیر و نمایش‌نامه هملت است. همان‌طور که در سطور فوق اشاره شد، شخصیت یوکینجو با استفاده از تفرقه و دو به‌هم‌زنی و مشخصا بازیگری‌است که دشمنان و مسببین قتل پدر و مادرش را از بین می‌برد و انتقامش را به فرجام می‌رساند. نکته پایانی که باید به آن اشاره کرد، وجود شخصیت‌های جالب و سرگرم‌کننده فیلم است، که هر کدام به نحوی مجذوب و شیفته‌ی یوکینجو می‌شوند و خرده داستان‌های مکمل و حاشیه‌ای فیلم را در راستا و موازی با قصه اصلی فیلم جلو می‌برند. مثل داستان یامیتارو، یا داستان دخترک سارق و وردستش، یا داستان دزد خرده‌پای دیگری که همه‌ی هم و غم زندگی‌اش نه پول، که رسیدن به شهرت و محبوبیتی نظیر یامیتارو است. بنابراین دنباله‌رو و مقلد او می‌شود، بدون این‌که یامیتارو از وجودش باخبر باشد. و در پایان این شخصیت یوکینجو است که برای همیشه ناپدید می‌شود؛ گویی که قصه ای باشد که از زبان دیگری گفته شده است.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *