چگونه با شکست احساسی پس از از دست دادنی ویرانگر مواجه شویم؟

 شکست احساسی

شکست احساسی

تقریبا ساعت ۱۱ صبح بود زمانیکه از تلفن خوابگاه به دوست پسری که مدت زمان طولانی با او در ارتباط بودم و به تازگی از هم جدا شده بودیم زنگ زدم. من تمام روز مشغول بودم اما احساس نگرانی درون وجودم احساس می کردم. پدرش جواب داد و احساس من با اخبار ویرانگر تایید شد. “کارل به خودش شلیک کرده بود و حالا در بیمارستان بود.”

تلفن از دستم رها شد و من در راهرو طویل خوابگاه پخش زمین شدم. چیزی که اتفاق افتاد چیزی شبیه یک تکه از فیلم بود.

۲۴ ساعت بعد مقداری نامشخص بود. دوستم جیمز صبح روز بعد صبح آمد و من را به فرودگاه رساند. در دنور برف عظیمی آمده بود و مجبور بودیم اول به دریاچه سالت برویم. وقتی سوار هواپیما شدم هوا سرد و گزنده بود. سرم را پایین نگه داشتم، اشک در چشمانم جاری شد. وقتی در پورتلند از هواپیما پیاده شدم، برادرم مرا محکم‌ تر از قبل نگه داشت و با ملایمت به من گفت که کارل رفته است…

دیگر هرگز نمی توانستم او را ببینم و یا حتی با او خداحافظی کنم… آن ‌ها این را خودکشی تصادفی می ‌نامیدند، اما ما هیچ وقت تمام جزییات ماجرایی که اتفاق افتاده بود را نفهمیدیم.

روزها و ماه های بعد دلهره آورتر و غم انگیز تر گذشت. به یاد می آورم که پس از آن بیشتر وقتم را در رختخواب می گذراندم و گریه می کردم. نمی‌ خواستم کسی را ببینم یا با کسی حرف بزنم. نمی ‌خواستم چیزی بخورم. حتی مطمئن نبودم که می‌ خواهم زنده بمانم. من گم شده ‌بودم. احساس گناه می ‌کردم… تنها. ترسیده.. احساسات و عواطف بسیاری را احساس می ‌کردم و در عین حال بی حس شده بودم. تمام هیجان و طراوت و آنچه که من بودم و همیشه بوده‌ ام، از بین رفته بود.

هیچ چیزی برای از دست داشتن نداشتم. پدربزرگ و مادربزرگم، شغلم، حیوانات خانگی ام را از دست داده ام.

من تغییرات عمده ‌ای در زندگی ام انجام داده ‌ام، به شهرها و کشورهای مختلفی رفتم، تا کمی از اندوه و غم هایم را بپوشاند.

احساس اندوه و درد ترک روابط با افرادی که دوستشان داشتم را احساس کردم و گاهی فکر می ‌کردم که یک عمر را با آن ها سپری خواهم کرد. شغلم را رها کردم، با اینکه این انتخاب خودم بود و حتی با وجود قابلیت ‌های فیزیکی که همیشه به خودم افتخار می ‌کردم، غم و اندوهی را که با این تغییر به وجود آمده را احساس کردم.

کاری که در زمان شکست و از دست دادن عاطفی می توانیم انجام دهیم درک شرایط است. این تراژدی ها، به زودی یکی از تجربیات دردناک من از دست دادن تبدیل می شود. اما چیزی که در اینجا مهم است این است که وقتی کسی قبل از اینکه قرار باشد برود می ‌میرد، هیچ راهی برای درک آن وجود ندارد.

سوال این است که، وقتی هیچ ایده ‌ای ندارید که چه کار کنید، چه کار می ‌کنید؟

آیا وقتی کمی ناامید هستید، زندگی تاریک است و شما پر از اندوه، درد و احساس گناه هستید؟ از آنجا که واقعیت زندگی این است که ما همه را از دست خواهیم داد، هیچ ‌کس در برابر احساس اندوه و ناراحتی مصون نیست.

از دست دادن عزیزان، شغل، خانه، یک رابطه مهم، یک امید یا رویا، اعتماد به نفس، توانایی جسمی و فیزیکی و… در همه جا هست. چیزی که مهم است این استکه ما یاد بگیریم چطور با آن کنار بیاییم و دوباره به زندگی مان ادامه دهیم.

در این مقاله، من با سه متخصص در مورد از دست دادن پس‌ زمینه ‌های مختلف مصاحبه کرده ‌ام. در اینجا، آن ‌ها سخنان حکیمانه و توصیه‌ های خود در مورد نحوه برخورد با یک شکست عاطفی بعد از از دست دادن به اشتراک می ‌گذارند.

امید من این است که شما حداقل یکی از این استراتژی ‌ها را برای کمک به فرآیند شکست عاطفی خود به کار گیرید.

  1. Mike Bundrant مربی NLP ، مربی زندگی، بازنشسته روانپزشک و موسس مرکز iNLP

اگر بعد از از دست دادن، دچار یک شکست شدید، این احتمالا چیز خوبی است. به لحاظ عاطفی شکست به این معنی است که در برخی از سطوح، زیان را قبول کرده‌ اید. این شکست به این معنی است که تو در انکار نیستی! این یک شروع عالی است.

انکار این شکست فقط باعث طولانی تر شدن زمان بهبود و بازسازی می شود.

به خودتان یادآوری کنید که شکست عاطفی یک چیز خوب است که باید اتفاق بیفتد ، نشانه ‌ای از این که روند التیام شروع شده‌ است.

در مورد شدت غم و اندوه، قانون سخت و سریع وجود ندارد. هیچ قاعده ‌ای در مورد این که این فرآیند چقدر طول می‌ کشد تا به آخر برسد وجود ندارد. بهترین قاعده در این مورد این است: سخت نگیرید و بگذارید این فرآیند طی شود.

اگر ناراحت هستید، ناراحت بمانید. بگذارید احساسات شما جریان یابد و در مورد زمانی که شکست به پایان خواهد رسید نگران نباشید. این روند سپری خواهد شد و شما بهبود خواهید یافت.

احساسات شما باهوش هستند. بگذارید آن ‌ها همان چیزی باشند که هستند و دخالت در احساسات را به حداقل ممکن برسانید. در اینجا، پذیرش کلید اصلی است.

در نهایت به افرادی که به آن‌ ها اعتماد دارید صحبت کنید. احساسات شما متعلق به خودتان است، اما به اشتراک گذاشتن آن ‌ها با افرادی که گوش شنوایی برای شما هستند این بار را سبک می‌ کند. بعد از یک شکست، این ایده خوبی است که به خودتان یادآوری کنید که چه کسی هنوز در زندگی تان حضور دارد. با آن ‌ها ارتباط برقرار کنید.

همچنین بخوانید: عوارض شکست عشقی
  1. Lucia Giovannini ، دکترای روانشناسی و مشاوره

هنگامی که با “بحران از دست دادن” مواجه می ‌شوید، عامل کلیدی برای بازیابی، انعطاف ‌پذیری است.

بهبودی در چهار مرحله اتفاق می ‌افتد:

۱. اولین مرحله، برخورد با مانع است؛ شما احساس می ‌کنید که با یک تجربه منفی دردناک به پایین کشیده می‌ شوید.

پذیرش تنها راه مقابله با آن است. اغلب از دست دادن چیزی فراتر از کنترل ما است؛ ما نمی ‌توانیم هیچ کاری در مورد آن انجام دهیم، تنها راه واکنش این است که آن را بپذیریم.

از آنجا که اگر شما ‌نتوانید آن را بپذیرید، می‌ خواهید با این تجربه مبارزه کنید، ممکن است حتی دردناک ‌تر باشد. این تجربه را به عنوان بخشی از زندگی بپذیرید.

۲. دومین مرحله در واقع تجربه از دست دادن، ضربه روحی و درد است.

بعد از تجربه از دست دادن، احساس می‌ کنیم چیزی که قبلا داشتیم را از دست دادیم. ما انسان هستیم و طبیعی است که درد را حس کنیم. در این زمینه مهم است که احساسات تان را سرکوب نکنید.

اگر از خودتان انتظار داشته باشید که درد را احساس نکنید، سریع عمل کنید و برای تجربه درد به خودتان زمان ندهید، درد بیشتری را متحمل خواهید شد. در اینجا به صبر نیاز خواهید داشت. با احساسات تان کنار بیایید و بدانید که تا ابد ادامه دار نیستند و به زودی التیام خواهند یافت.

۳. سومین مرحله فرآیند رویارویی است.

برای ظهور مجدد، باید با خودتان مقابله کنید، فیدبک جمع ‌آوری کنید تا بفهمید چه کاری می ‌توانید انجام دهید.

معمولا وقتی یک فرد، یک کار یا یک خانه را از دست می ‌دهیم، از خودمان می‌ پرسیم: “چرا این اتفاق برای من افتاد؟” این یک سوال بسیار بی ‌اثر است که ما را به یک مارپیچ منفی تبدیل می ‌کند.

سوال خوبی که باید از خودتان بپرسید این است که: “از این جا چه چیزی یاد می گیرم؟” این سوال می ‌تواند همه تفاوت‌ ها را ایجاد کند. ایده این است که جوابی که به شما کمک می‌ کند تا درد را پایان دهید، را پیدا کنید.

۴. مرحله چهارم زمانی است که شما آموزش را جمع ‌آوری کردید، از آن درس گرفته اید و از این درد بزرگ شده ‌اید.

برای مثال:

در طی یک سونامی که در تایلند بودم، با دولت تایلند به عنوان داوطلب برای کمک به افرادی که خانواده، خانه و کسب ‌و کار خود را از دست داده بودند، کار می ‌کردم. البته، مردم در معرض درد بودند و نا امید شده بودند.

هنوز یک مرد را به یاد دارم که بچه کسب و کارش را در سونامی از دست داده بود او همه چیزش را از دست داده بود و کاری نبود که بتواند انجام دهد. تنها کاری که می ‌توانست انجام دهد این بود که به هر چیزی که اتفاق ‌افتاده معنا بدهد.

و او این کار را کرد.

او برای کمک به کودکان یتیم در تایلند یک مرکز غیرانتفاعی را تاسیس کرد. هیچ چیز برای او جای بچه اش را نمی گیرد، اما بعد از ، از دست دادن همه چیز در آن فاجعه، شادی برایش معنا پیدا کرد.

  1. دکتر Zach Bush

به یاد داشته باشید، زمانی که شما یک ضایعه و یا ضربه قابل ‌توجه را تجربه کردید، برگرداندن جسم فیزیکی به حالت تعادل ، بسیار مهم است. ضربه عاطفی می‌ تواند در بدن ما زندگی کند و اگر با آن مقابله نکنیم، ما را در طولانی مدت در معرض بیماری ها قرار می دهد. خطر وقتی رخ می ‌دهد که بدن شما خاطره آن ضربه روحی را نگه می‌ دارد و فضایی را در بدن شما به وسیله آن رویداد احساسی و یا فیزیکی تعریف می ‌کند.

برای جلوگیری از این کار، شما باید به سرعت سیستم عصبی پاراسیمپاتیک را متعادل کنید تا سلامت عصبی و عملکردی را حفظ کنید. اگر این خاطره از بدن شما پاک نشود، بدن شما به عنوان یک دانش نامه از تمام مشکلات بزرگ و مهم زندگی شما در نظر گرفته می‌ شود. زنگ زدگی (اکسیداسیون) در بافت همبند، سیستم عضلانی، اسکلتی، ایمنی و عصبی رخ می دهد.

یک راه عالی برای رسیدن به این بازیابی ، “ضربه زدن به پوسته رویی” است. من از مفهوم گفتگوی بدن با بیماران خود و هر کسی که این مشکل را تجربه می ‌کند استفاده می ‌کنم. این یک استراتژی ساده است که می ‌تواند به سرعت شما را کنترل کرده و متعادل کند.

این کار سیستم پاراسیمپاتیک شما (استراحت و هضم) را فعال و واکنش سیستم سمپاتیک (دعوا یا گریز) را از بین می‌ برد. این اجازه می دهد که بدن شما بداند، ” من اکنون اینجا هستم. آسیب در گذشته ‌است، من دوباره در بدنم احساس امنیت می‌ کنم.”

این کار به جسم فیزیکی شما یادآوری می ‌کند که هر گونه آسیب احساسی که شما احساس می‌ کنید، فقط یک بازتاب احساسی است و بخشی از واقعیت فیزیکی نیست. این تکنیک عملا آسیب روحی را با ضربه زدن به آن آزاد می ‌کند. شما می‌ توانید هر زمان از این تاکتیک استفاده کنید و بسیار ساده است.

راه های دیگر برای مدیریت احساسات مرتبط با “از دست دادن” شامل تنفس ، مدیتیشن و استراتژی های حسی هستند. این موارد ممکن است شامل گوش دادن به موسیقی یا صدای پرنده باشد. روغن های ضروری را ببویید. تمام این روش ‌ها قصد دارند در حال حاضر به شما کمک کنند تا به بدنتان یاد آوری کند که گذشته گذشته است، و امروز فرصتی نو برای یک جسم جدید و یک ذهن جدید است.

در حالیکه دیگران ممکن است مخالفت کنند، شما باید مراقب باشید که تسلیم احساسات تان نشوید، یا وضعیتی که تحت ‌تاثیر احساسات تان قرار دارد را تعریف نکنید. احساسات می ‌توانند تفسیر نادرستی از آنچه در حال رخ دادن است باشند.

احساسات می ‌توانند یک واقعیت اشتباه را ارائه دهند، چون واقعیت فیزیکی ما از احساسات ایجاد نمی‌ شود. ما از طریق آموزش اجتماعی برنامه ریزی می کنیم تا احساسات خود را در پاسخ به رویدادها ایجاد کنیم. سپس یاد می ‌گیریم که خاطرات خود را در زمینه این احساسات خلق کنیم و داستان عاطفی زندگی مان را بازگو کنیم. این می‌ تواند به شدت واقعیت فیزیکی و پتانسیل ما را محدود کند. اگر هیجان شدیدی را احساس می‌ کنید، به درک این که در یک تجربه احساسی هستید کمک می ‌کند.

از نظر عصبی، یک احساس هفت ثانیه طول می کشد. اگر قرار است ناراحت باشید، رد شوید، یا از نظر احساسی گرفتار شوید، ما باید این احساسات را بارها و بارها با گفتن داستان به خود ادامه دهیم. اگر بیان آن داستان عاطفی از طریق مدیتیشن، تنفس یا هر شیوه دیگری دو دقیقه طول بکشد، می توانیم آزاد باشیم.

مطالب مرتبط

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *